بد نبود اگر زن بدنيا ميومدم آي حال گيري ميكردم بكارت مكارتو حاليم نبود ديگه عشقم متولد تختخوابها نبود واي چه حالي ميكردم ميدونستم چه جوري از اين دايره كوفتي فرار كنم هيچ ارتباطي ساخته شده نبود وقت داشتم بسازمش خودم بدون هيچ دغدغه اي از شهوت و لذت و غريزه . آره اين رتختخواب جاي خوبي براي ملاقات (اتاق ابعاد سادهاي دارد)و تختخواب ابعاد سختي ميتوني بشناسي تا جاي كه ميشه. ممكنه ولي من يه…………
يادم مياد مردك داد ميزد و كمي گريه ميكرد يادم يادم بغز گلوشو گرفته بود پته پته :
هيچ زني با من نميخوابه
هيچ زني نميخواد با تو بخوابه
تو نميخواي با هيچ زني بخوابي
اصلآ فكر نميكني وقت خوابه ………………………………نه نه اصلآ چرا بايدبازني بخوابم چرا شايد چون يه چيز ديگه بخوابه هاهاها. اي گاييدم جدو آبادتو انگار همه براي يكي ديگه ميخوابن اصلآ شايد همين عشقو تلخ ميكنه هيچ چيزي براي خودش نيست نه نيست ! هر چيزو هر كس داره كس ديگهاي رو ارضا ميكنه حتا اوني كه خودشو ارضا ميكنه درواقعه ميخواد آلتشو بخوابونه گرچه آلتش اونو مي خوابونه ! شرط ميبندم چند وقت ديگه دانشمندان كشف ميفرمايند مابين دست و آلت انساني رقابتي سختي وجود دارد حالا تو هي چو عضوي رو بخون نمي فهمي ديگه چيكارت كنم برات صغيله. بدم ميگي اگر منو ساقي بهم سازيم………….. نه عزيزم اونوقتم ميشيم رقيب هم يا شايدم رقيب خاطرات آدمهاي تو سرمون اون بدبختهاي كه توي رختخواب موقع خواب يادشون ميفتيم ميدوني كه عزيزم!!!